مرد دفتر سفید خود را که به زور و زحمت خریده بود باز کرد(برای دیدن ادامه متن بر روی ادامه مطلب کلیک کنید).حتی دلش نمی امد بنویسد مگر حقوق یک نویسنده کتاب چقدر است همان هم باید خرج خرو و خوراک و چیزایی دیگه بشه ...ولی امان از مغزی که پر از خزئبلاته
حالا با این دفتر من چیکار کنم چی بنویسم که بتونم خرجمو در بیارم...خدایی الان اینقدرم کتاب زیاد شده که دیگه واسه کتابای فلسفی تره خورد نمیکنن ولی باید یه راهی باشه...
اها یافتمش یه پیج اینستاگرامی میزنم و مطلب میزارم توش فکر کنم خوب مردم بهش جذب شن
درصورت دوست داشتن این متن لطفا نظرتونو بگین تا ادامش بدیم.